ترجمه آهنگ in the end از fleurie و tommee profitt
[Intro: Fleurie]
It starts with one
All I know
It's so unreal
Watch you go
با یه چیز شروع میشه
تنها چیزی که میدونم
اینه که تماشای رفتنت خیلی غیرواقعی بنظر میرسه
(اون "چیز" اینجا میتونه منظور دعوا و بحث باشه. خواننده میگه جدایی و ترک شدن یهویی اتفاق نمیوفته و همیشه یه دلیلی پشتش هست و از یه جایی شروع میشه. از اون به بعد کم کم طرف ازت دور و درنهایت جدا میشه. و شاید واسه همینم باشه که رفتن این شخص براش غیرواقعی و خیالی بنظر میرسه.)
[Chorus: Fleurie]
I tried so hard and got so far
But in the end, it doesn't even matter
من سخت تلاش کردم و به خیلی جاها رسیدم
اما در نهایت، حتی مهم هم نیست (بیفایدهست)
(اینجا "got so far" میتونه معنی "از حد گذشتن" هم بده. با ترجمه اصلی یعنی خواننده برای مشغول و فراموش کردن این جدایی، رو آورده به تلاش کردن برای بدست آوردن چیزای مختلف توی زندگی و اون چیزها رو هم بدست آورده اما درنهایت حس کرده هیچ فایدهای نداشته و هنوزم احساس پوچی میکنه. با ترجمه دوم یعنی خواننده تلاش زیادی کرده تا خود رابطه پابرجا بمونه و یه جاهایی بیش از اندازه هم تلاش کرده، اما درنهایت بیفایده بود و این شخص رفت.)
I had to fall to lose it all
But in the end, it doesn't even matter
باید میافتادم تا همهچیو از دست بدم
اما در نهایت، حتی مهم هم نیست (بیفایدهست)
(باید ضعیف میشد تا بتونه رها کنه و بگذره. اما بنظرش بازم چیزی فرقی نکرده. اینجا بنظرم از موضع قدرت داره میگه. وقتی از دست میدی و رها میکنی، قوی میشی و دیگه برات مهم نیست چون درد نمیکشی)
[Verse 1: Jung Youth & Fleurie]
One thing, I don't know why
It doesn't even matter how hard you try
یه چیزی بگم، نمیدونم چرا اصلا حتی مهم نیست چقدر سخت تلاش کنی
Keep that in mind, I designed this rhyme
To remind myself of a time when I (I tried so hard)
اینو یادت باشه، من این ترانه رو نوشتم
تا به خودم اون زمانی که خیلی سخت تلاش کردم رو یادآوری کنم (خیلی سخت تلاش کردم)
In spite of the way you were mockin' me
Actin' like I was part of your property
Remembering all the times you fought with me
I'm surprised it got so (Got so far)
علیرغم جوری که تو مسخرم میکردی،
و یه جوری وانمود میکردی انگار من ملک و دارایی توئم،
با به یاد آوردن تمام دفعاتی که باهام دعوا میگرفتی،
تعجب میکنم که رابطمون تونست تا همینجاش هم برسه
Things aren't the way they were before
You wouldn't even recognize me anymore
Not that you knew me back then
But it all comes back to me (In the end)
دیگه هیچی مثل قبل نیست
تو دیگه حتی منو نمیشناسی
نه که اون موقع میشناختی!
اما در نهایت همش به خودم برمیگرده
(خواننده تیکه میندازه. میگه درواقع قبلا هم نمیشناختتش اما این فرد همش اونو مقصر این نشناختن میدونسته. منظورش از "همهچی به خودم برمیگرده" هم همینه؛ همهچی توی اون رابطه به اون بستگی داشته و مقصر بوده.)
You kept everything inside
And even though I tried, it all fell apart
تو همهچی رو تو خودت میریختی
و بااینکه من سعی کردم، همهچی از هم پاشید
(اصطلاح keep everything inside بیشتر جنبه مرموز بودن داره تا احساس غم و اندوه رو پنهون کردن. داره میگه یه چیزایی رو پنهون میکرده)
What it meant to me will eventually
Be a memory of a time when I
نهایتا ارزش و مفهومی که برام داشت
میشه خاطرهای از زمانی که من...
(ادامه توی کورس آهنگ هست.
بعدها ارزشی که این رابطه برای خواننده پیدا میکنه فقط یه خاطره میشه براش از یه زمانی توی زندگیش که سخت برای بدست آوردن کسی تلاش کرده، نه چیزی بیشتر)
[Chorus: Fleurie]
I tried so hard and got so far
But in the end, it doesn't even matter
من سخت تلاش کردم و به خیلی جاها رسیدم
اما در نهایت، حتی مهم هم نیست
I had to fall to lose it all
But in the end, it doesn't even matter
باید میافتادم تا همهچیو از دست بدم
اما در نهایت، حتی مهم هم نیست
[Verse 2: Jung Youth]
One thing, I don't know why
It doesn't even matter how hard you try
یه چیزی بگم، نمیدونم چرا اصلا حتی مهم نیست چقدر سخت تلاش کنی
Keep that in mind
I designed this rhyme to explain in due time
اینو یادت باشه
من این ترانه رو نوشتم تا به وقتش بگم
All I know
Time is a valuable thing
Watch it fly by as the pendulum swings
Watch it count down to the end of the day
The clock ticks life away
تنها چیزی که میدونم
اینه که زمان چیز باارزشیه
وقتی آونگ در حال نوسانه، به تماشای سپری شدن زمان میشینم
به تماشای شمارش معکوس پایان روز میشینم
ساعت با تیک تاکش زندگی رو از چنگ میبره
(اینجا watch میتونه دستوری هم ترجمه بشه و خواننده از شنونده دعوت کنه که آونگ در حال نوسان رو نگاه کنه که با شمارش معکوسش آدمو به پایان روز نزدیک میکنه.)
It's so unreal
You didn't look out below
Watch the time go right out the window
Tryin' to hold on, but you didn't even know
I wasted it all just to watch you go
خیلی غیرواقعیه
تو حواست به بالا سرت نبود
من رفتن زمان رو که داشت از پنجره میرفت، به تماشا نشستم
داشتم سعی میکردم طاقت بیارم، اما تو حتی نمیدونستی
که من همه اون زمان رو فقط برای تماشای رفتن تو هدر دادم
(اصطلاح hold on به معنی "طاقت آوردن" یا "چنگ زدن به چیزی یا کسی" میتونه معنی بده. اینجا خواننده میگه بااینکه زمان چیز باارزشی هست و خودش هم اینو میدونه اما مدت زیادی رو صرف تماشای این شخص از پنجره کرده که داشته میرفته. امیدوار و منتظر بوده و به قول خودش به این رابطه داشت چنگ میانداخت اما وقت هدر دادن بود چون اون حتی پشت سرشم نگاه نکرد. معنی look out below درواقع یعنی به کسی که توی سطح پایینی هست اخطار بدی که یه چیزی داره میوفته و باید مراقب باشه. اینجا اون "چیز" زمان هست که داره از پنجره فرار میکنه چون خواننده داره از اون بالا با نگاه کردن به این شخص هدرش میده.)
I kept everything inside
And even though I tried, it all fell apart
من همهچی رو تو خودم ریختم
و بااینکه سعی کردم، همهچی از هم پاشید
What it meant to me will eventually be a memory
Of a time when I tried so hard
نهایتا، ارزش و مفهومی که برام داشت میشه خاطرهای
از زمانی که من سخت تلاش کردم
[Outro: Jung Youth]
So unreal
Tried so hard
خیلی غیرواقعیه
من سخت تلاش کردم
ادامه مطلب...