ترجمه آهنگ the winner takes it all از ابا
.
[Verse 1: Agnetha Fältskog]
I don't wanna talk about things we've gone through
Though it's hurting me, now it's history
نمیخوام راجب چیزایی که باهاش دستوپنجه نرم کردیم، صحبت کنم
با وجود اینکه برام دردناکه اما حالا به گذشته پیوسته
(همین اول بگم که ترانهنویسای این اهنگ بنی و بیورن اعضای گروه هستن. سال ۱۹۷۹ بیورن (björn) و آنیِتا (Agnetha) بعد از طلاقشون این آهنگ رو منتشر کردن. احتمالا نوشتن بخش بیشتر ترانه با بیورن بوده. آنیتا و فریدا، خوانندههای اصلی گروه، هم خوندنش. منتها از اونجایی که ابا بقول خود بنی گروهی بود که برای دخترا میخوند، طبیعتا یه جاهایی دستکاری کردن تا از دید دختر خونده بشه.
این "چیزا" هم میتونه خاطرات بد از بحثهاشون باشه که خواننده حوصله یا انرژی بازگوییشون رو نداره و هم میتونه خاطرات خوبی باشه که کنار هم داشتن و حالا براش دردناک شده)
I've played all my cards
And that's what you've done, too
Nothing more to say, no more ace to play
من هر برگی داشتم، رو کردم
و تو هم این کار رو انجام دادی
دیگه چیزی برای گفتن نمونده، دیگه برگ برندهای برای رو کردن نمونده
(این اصطلاح play all your cards یه چیز مثل "هرچی تو چنته داشتن و رو کردن" میمونه. اینجا با آوردن ace که توی پاسور همون تکخال هست و کلا cards که به کارتبازی و پاسور اشاره داره درواقع داره ماهیت روابط رو نشون میده که مثل بازی هستن و شاید حتی ریسک و حقه توشون وجود داشته باشه. از طرفی هم داره میگه هر دوشون برای ادامه و حفظ این رابطه تلاش کردن اما درنهایت شاید با کارتهایی که داشتن بیفایده بود. البته جلوتر که میریم متوجه میشیم تلاش مخاطبش در جهت منفی بوده؛ مثلا پنهونکاری. درواقع اینجا "کارت" و "برگ برنده"ای که از مخاطبش رو میشه درواقع رازهاشه، نه تلاشش)
[Chorus: Agnetha Fältskog]
The winner takes it all
The loser standing small
Beside the victory
That's her destiny
برنده همهچی رو از آن خودش میکنه
بازنده کنار پیروزی کوچیک و خرد ایستاده
سرنوشتش اینه
(ضمیر ملکی بازنده اینجا مونثه و خواننده داره نشون میده درواقع بازنده اون بوده و برنده همون مخاطبش هست که احتمالا این رابطه رو بازی میدونسته و یا بهرحال به یه نحوی فریبش داده. اینجا اعتمادبنفس شکسته خواننده بعد از فهمیدن حقیقت و دونستن نقش اصلیش توی این بازی رو میبینیم. اون اونقدر ناامید و سرافکنده شده که معتقده سرنوشتش باخت و سرافکندگیه. با گفتن اینکه کنار پیروزی ایستاده درواقع داره مثل یه مقایسه، کوچیک بودنش رو پررنگ میکنه. انگار که یه قد بلند رو کنار یه قد کوتاه بزاری)
[Verse 2: Agnetha Fältskog]
I was in your arms, thinkin' I belonged there
I figured it made sense building me a fence
Building me a home, thinking I'd be strong there
But I was a fool playing by the rules
من توی آغوشت بودم، فکر میکردم به اونجا تعلق دارم
فکر میکردم اینکه قفس ساخته برام منطقیه
اینکه برام خونه ساخته، فکر میکردم اونجا قوی میشم
اما من یه احمق بودم که داشت طبق قوانین بازی پیش میرفت
(بنظر میاد این رابطه برای این بازنده بیشتر قفس و محدودیت بوده. حقه بزرگ مخاطبش این بوده که آرزوی امنیت بهش داده درصورتی که توی قفس انداختتش و محدودش کرده. این محدودیت به احتمال زیاد منظور ازدواج باشه. بقول فروغ به اسم عشق، حلقه اسیری و بردگی کرده توی دستش. خصوصا که حرف از ساختن خونه هم زده. اینم بگم منظور واقعی خونه فیزیکی نیست و جاییه که آدم آرامش و امینت احساسی و عاطفی داره. درواقع کنار هم زندگی ساختن. Fence درواقع یعنی "نرده" که من برای روان بودن ترجمه "قفس" ترجمش کردم. خواننده نردهها و محدودیتهایی که براش ساخته شده رو رو با خونه و حس امنیت و عشق اشتباه گرفته.
خلاصه اینجا میبینیم بااینکه مخاطبش اوایل سعی کرده حس گرم و امن بهش بده اما حالا خواننده میفهمه قبلا هم نشونههایی وجود داشته که نادیده گرفتتشون و اون مثلا آغوش، از روی امنیت و محبت نبوده بلکه همون زمان هم حکم حصار داشته. اون چون عاشق بود نمیدید و نمیفهمید. این ندیدنش مثل طبق نقشه پیش رفتن بود. اما بنظر خواننده نه نقشهای که مخاطبش ریخته باشه)
[Chorus: Agnetha Fältskog, Agnetha Fältskog, Anni-Frid Lingstad, Benny Andersson & Björn Ulvaeus]
The gods may throw a dice
Their minds as cold as ice
And someone way down here
Loses someone dear
خدایان شاید یه تاسی بندازن
با ذهنی به سردی یخ
و یک نفر این پایین
عزیزی رو از دست بده
(خوانندمون چیننده نقشهای که توی ورس قبل گفته شد رو درواقع خدا و سرنوشت میدونه. ناامیدی و حس قربانی بودنش اونقدر زیاده که خدایان رو مسبب میدونه، نه مخاطبش. بنظرش اگه قرار بوده سرنوشت این شخص عزیز رو ازش بگیره چرا اصلا باید سر راهش بزاره.
این "شاید یه تاسی بندازن" درواقع داره بیاهمیتی این موضوع رو براشون نشون میده. نه تنها بنظر اون خدایان زندگی آدما رو با یه چیز شانسی و بیاهمیت تعیین میکنن بلکه تازه "شاید" با این روش پیش برن. شاید اصلا روش بدتری رو انتخاب کنن. شاید اصلا سردتر تصمیم بگیرن اما درنهایت براشون مهم نیست که تصمیمی که میگیرن [که براشون مثل انداختن تاس شانسی، تصادفی و بیمنطق هست] باعث میشه کسی این پایین روی این زمین خاکی کسی رو از دست بده؛ چون خودشون سرد و بیاحساسن)
The winner takes it all (Takes it all)
The loser has to fall (Has to fall)
It's simple and it's plain (Yes, it's plain)
Why should I complain? (Why complain?)
برنده همهچی رو از آن خودش میکنه (همهچی رو از آن خودش میکنه)
بازنده باید سقوط کنه (باید سقوط کنه)
ساده و واضحه (بله، واضحه)
چرا باید گِله کنم؟ (چرا گله کنم؟)
(خواننده سرافکنده و شکستخوردهست. تا حدی که کاملا ناامیده و واکنش عادیای مثل عصبانیت نداره بلکه تسلیم شده و بنظرش قانون این بازی همینه که یکی میبازه و یکی میبره. برنده بدون هیچ عواقبی، هیچ حس بدی زندگیشو ادامه میده و بازنده کل زندگیش رو باید ببازه. همه قوانین مشخصن و اون حق اعتراضی نباید داشته باشه.
جا داره بگم fall ممکنه کوتاه شده fall in love یا همون "عاشق شدن" هم باشه و درواقع اینجا بازی با کلمات داشته باشیم.)
[Verse 3: Agnetha Fältskog]
But tell me, does she kiss like I used to kiss you?
Does it feel the same when she calls your name?
اما بهم اینو بگو، اون دختر اونجوری که من میبوسیدمت تو رو میبوسه؟
وقتی اسمت رو صدا میزنه همون حس رو میده؟
(خب طبیعتا این جای آهنگ میفهمیم که خواننده از جانب مخاطبش خیانت دیده و برای همینم هست که انقدر شکسته و ناامید شده. این هم بگم تا جایی که من میدونم توی رابطه بیورن و آنیِتا خیانت نبود و بیشتر مشکلشون سر اختلافات حین تور بود. مثلا آنیتا میخواست خونه پیش بچهها بمونه تا اینکه بره تور و اونا رو تنها بزاره)
Somewhere deep inside, you must know I miss you
But what can I say? Rules must be obeyed
یه جایی گوشه قلبت حتما میدونی که دلم برات تنگ شده
اما چی میتونم بگم؟ قوانین باید اطاعت بشن
(همونطور که ورس اول اشاره ریزی بهش شده بود اینجا میفهمیم که این رابطه همون اول با حقه شروع شده و مخاطبِ خواننده مثل یه بازی پاسور با این رابطه رفتار کرده تا مثل یه قمارباز سود ببره. نادونسته خواننده هم وارد این بازی شده و باخته؛ چه با دوستی یا ازدواج، چه با نادیده گرفتن نشونهها و از دست دادن هویتش. مخاطبش اونقدر باهوش هست که بدونه خواننده دلتنگش شده و دوستش داره اما اون طبق قوانین خودش رفتار میکنه؛ براش احساسات خواننده مهم نیست. از طرفی این قسمت میتونه تیکه به خدایان باشه و خواننده میگه خدایان نقشه خودشونو دارن و این دو نفر خواه ناخواه اطاعت میکنن و نقشهاشون رو ایفا. حتی همین هم نشون میده دراوج ناراحتی و دلخوریش خواننده باز هم داره اشتباهات مخاطبش رو نادیده میگیره و میندازه گردن سرنوشت)
[Chorus: Agnetha Fältskog, Agnetha Fältskog, Anni-Frid Lingstad, Benny Andersson & Björn Ulvaeus]
The judges will decide (They decide)
The likes of me abide (We abide)
Spectators of the show (Of the show)
Always stayin' low (Staying low)
قاضیها تصمیم میگیرن (اونا تصمیم میگیرن)
امثال من اطاعت میکنن (ما اطاعت میکنیم)
تماشاچیهای نمایش (نمایش)
که از جلب توجه دوری میکنن (از جلب توجه دوری میکنن)
(تماشاچیها وارد صحنه نمیشن و از دور همهچی رو میبینن. این "تماشاچیها" بسته به برداشتتون میتونه منظور هم خداها باشن که یه تاسی میندازن و بقیه داستان رو از دور نظاره میکنن، هم میتونه خود بازنده باشه که کمروئه، سرش تو لاک خودشه و هیچ اعتراضی نمیکنه. اون حتی توی زندگی خودش هم مثل یه تماشاچی رفتار میکنه. خواننده داره شخصیت منفعل خودش رو برامون نمایش میده که تغییری ایجاد نمیکنه و همیشه دستخوش تغییر و اطاعت میشه. باز هم اعتمادبنفس پایینش رو میبینیم)
The game is on again (On again)
A lover or a friend (Or a friend)
A big thing or a small (Big or small)
The winner takes it all (Takes it all)
بازی دوباره شروع شده (دوباره شروع شده)
یه معشوق یا یه دوست (یا یه دوست)
یه چیز بزرگ یا کوچیک (بزرگ یا کوچیک)
برنده همه رو از آن خودش میکنه (همه رو از آن خودش میکنه)
(کی واقعا دوسته (یه حس معمولی و کوچیک) کی عشق یکیه (حس شگفتانگیز و مهم)؟ وقتی حقه و بازی وسط باشه تشخیصش سخته. این "دوباره" بنظر میاد یا نشوندهنده اینه که رابطه قبلا هم تموم و مجدد شروع شده یا اینکه خواننده حالا رابطه جدیدی رو شروع کرده و باز درگیر این بازی شده. شاید حتی خواننده داره میگه این بازی حالا برای دختر جدید مخاطبش شروع شده)
[Bridge: Agnetha Fältskog]
I don't wanna talk if it makes you feel sad
And I understand, you've come to shake my hand
اگه ناراحتت میکنه پس من نمیخوام صحبت کنم
و متوجهام، اومدی تا باهام دست دوستی بدی
(خواننده حتی الان هم نمیخواد مخاطبش رو با گلایههاش ناراحت کنه. اون میدونه که مخاطبش اومده تا سعی کنه کدورتی که هست رو از بین ببره. مثل بازیکنای طرفین بازی که بعد از پایان رقابت میان با هم دست میدن. این shake hands درواقع همون صلح کردن و موافقت هست)
I apologise if it makes you feel bad
Seeing me so tense, no self-confidence
اگه با دیدن من حس بدی بهت دست میده من معذرت میخوام
با دیدن من که دلواپس و عصبیم، بدون هیچ اعتمادبنفسی
(خواننده بعد از خیانت حسهای طبیعیای مثل دلواپسی، اعتمادبنفس پایین و... داره که مخاطبش الان داره میبینتشون و احتمالا چون میدونه مسبب این خرد شدنه حس بدی بهش دست داده. بااینحال بجای اینکه اون عذرخواهی کنه خواننده این کارو میکنه و واکنش طبیعی عصبانیت رو نداره. شاید چون انقدر این داستان براش تکرار شده که حالا خودش رو کوچیک میبینه و سطح اعتمادبنفسش پایین اومده.)
But you see, the winner takes it all
The winner takes it all
اما میفهمی، برنده همهچی رو از آن خودش میکنه
برنده همهچی رو از آن خودش میکنه
(تنها چیزی که به مخاطبش میگه اینه که اون همهچیو برده و نباید با دیدنش با این حال و روز حس بدی داشته باشه چون اون به زندگیش ادامه میده. بازندهای که اون باشه باید حس بدی داشته باشه که داره. البته باز هم بگم اینا همه از سر ناامیدیه.)
[Outro: Agnetha Fältskog, Anni-Frid Lingstad, Benny Andersson & Björn Ulvaeus]
So the winner takes it all
And the loser has to fall
بنابراین برنده همهچی رو از آن خودش میکنه
و بازنده باید سقوط کنه
Throw a dice, cold as ice
Way down here, someone dear
تاس میندازن، به سردی یخ
یکی این پایین، عزیزی رو
Takes it all, has to fall
Yes, it's plain, why complain?
همهچی رو از آن خودش میکنه، باید سقوط کنه
بله، واضحه، چرا گله کنم؟
ادامه مطلب...
